گذری بر تاریخ کاشی‌کاری در حرم‌مطهر‌رضوی؛ از دوره تیموری تا کنون محرم و صفر چگونه اسلام را زنده نگه داشته است؟ با آن دست‌های حنایی مستندات تاریخی درباره جایگاه و مقام حضرت زینب(س) مراسم شام غریبان حسینی در حرم مطهر رضوی+ فیلم (۲۶ تیر ۱۴۰۶) آیت‌الله علم‌الهدی: اشک بر سیدالشهدا(ع) از نشانه‌های مؤمن است جزئیات برگزاری مراسم شام غریبان در حرم مطهر رضوی (۲۶ تیرماه ۱۴۰۳) ویدئو| نوجوانانی که دل در گرو حسین(ع) دارند | روایتی از دسته عزای نوجوانان محله احمدآباد مشهد عبور روزانه سه هزار زائر عتبات عالیات از مرز چذابه سید کاظم روح‌بخش، حاجی مشهدی آزاد شد + فیلم ابوالفضل العباس (ع) مظهر ولایتمداری و جوانمردی | عزاداران حسینی به سمت حرم رضوی رهسپار شدند + فیلم حرم امام رضا (ع) در روز تاسوعا غرق در ماتم و عزا شد + فیلم حال و هوای تاسوعای حسینی در کربلای معلی (۲۵ تیر ۱۴۰۳) برگزاری مراسم تاسوعای حسینی و عزای حضرت عباس(ع) در شهرهای مختلف ایران ای اهل حرم، میر و علمدار نیامد | عزاداری تاسوعای حسینی در مشهد (۲۵ تیر ۱۴۰۳) + ویدئو دمام‌زنی؛ یادگاری از جنوب کشور در مشهدالرضا(ع) | عزاداری هیئت مذهبی روضة‌الشهدا در میدان فلسطین مشهد
سرخط خبرها

تو که آخر گره رو وا می‌کنی!

  • کد خبر: ۱۶۸۸۳۴
  • ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۷
تو که آخر گره رو وا می‌کنی!
زائران عاشق و نماز شب خوان دسته دسته وارد حرم می‌شوند. صدای زمزمه عاشقانه به گوشم می‌رسید.

شب از نیمه گذشته است. کم کم به سحر نزدیک می‌شویم. صدای دل نشین مناجات از مأذنه‌های حرم مطهر به گوش می‌رسد. زائران عاشق و نماز شب خوان دسته دسته وارد حرم می‌شوند. صدای زمزمه عاشقانه به گوشم می‌رسید. به پشت سر نگاه کردم. گروهی از جوانان بودند که زمزمه رضا رضا داشتند. خیلی آرام و عاشقانه قدم برمی داشتند. جلو کفشداری که رسیدند، صدایشان قطع شد. یکی از آن‌ها با صدای محزونی شروع به مداحی کرد.

پس از عرض ارادت مختصر و قرائت اذن دخول وارد کفشداری شدند. یکی از آن‌ها که جوان خوش سیمایی بود، به طرف من آمد و دستی به چشمان اشک آلودش کشید. سلام کرد و گفت: حاج آقا ما کاروان زائران پیاده امام رضا (ع) هستیم از قائم شهر مازندران آمده ایم. سه روز مهمان امام رضا (ع) بودیم و فردا برمی گردیم و تا به حال چند سفر پیاده خدمت آقا رسیده ایم. در هر سفر آقا ما را سر سفره اش مهمان کرده است، اما امسال موفق نشدیم از غذای متبرک حرم بهره‌مند شویم و این بی نصیبی بچه‌ها را حسابی کلافه کرده است.

گفتم من دیشب میلی به غذا نداشتم و شام دیشب من کاملا تمیز و دست نخورده است و آن را در یخچال گذاشته ام. می‌خواستم برای کسی ببرم، ولیگویا قسمت شماست. رفتم و غذا را آوردم و تقدیمشان کردم. از خوش‌حالی در پوست خود نمی‌گنجیدند. بسیار تقدیر و تشکر کردند. مسئول گروه جلو آمد و گفت حاج آقا خیلی ممنون! فردا داخل دیگ ناهارشان می‌زنیم که همه استفاده کنند. در حالی که از کفشداری بیرون می‌رفتند، شنیدم مداحشان شروع به خواندن کرد:

تو که آخر گره رو وا می‌کنی
پس چرا امروز و فردا می‌کنی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->